سفارش تبلیغ
صبا ویژن

www.m-a.com


86/10/30 ::  10:10 صبح

پنجشنبه 27 دی 1386: امروز

باز باران با ترانه با گوهر های فراوان می خورد بر بام خانه.


باز باران با ترانه آرام سیلی می زند بر صورتم و با اشک چشمانم آمیخته می شود و بغضِ گلویم را نجوا می کند که راحت باش و فوران کن. صورتم را رو به آسمان می گیرم و چشمانم را بازِ باز می کنم تا بارش عمودی ابرها را به زمین شاهد باشم.


ای معبودم دل به دریای تو سپرده ام گرچه راه و رسم شنا کردن را نیاموخته ام، گر چه نه قایقی دارم و نه حتی تکه چوبی که مرا در این وسعت آبی ات از غرق شدن در امان باشد. پس باکی نیست، بگذار غرق شوم.


مگر بالاتر از مردن این عیش مستانه ام را خطر دیگری هم هست؟


                                                                                                                             مسافر


 نوشته شده توسط مسافر در جمعه 7/10/1386 و ساعت 9:56 عصر | نوشته های دیگران( < language=java>document.write(CommAr[CC++]);
7 )

 



نوار قلب، نوار قلب، نوار قلب


مگه نوار قلب آدما چی نشون می ده که این همه آدم نگران می شن که نکنه اختلالی داخل سیکلهای مثبت و منفی مختصات نوار قلبشون پیش بیاد و بخوان برسن به زمستونِ عمرشون.


اگه قلبت درست تاپ و توپ کنه نوار قلبت هم موجهای صحیحی رو روی صفحه ی رایانه رسم می کنه و آقای دکتر یا خانم دکتر از روی پرینتِ تپش هات بهت می گن که سالمی.


سالم؟... کدوم دکتری می دونه که چند نفر از این آدمهایی که دارن روی زمین راه می رن سالمند. اگر حکایت سالم بودن آدما فقط مختص پرینتهاشون بود اون وقت این دنیا چی می شد؟. فکر نکنم بدونم چی می شد ولی می دونم خیلی به این دنیای الان ما شبیه بود. دنیای الان ما دنیای پرینتهاست، دنیایی که کعبه و قبله اش ماشینهای چاپگر اسکناسهای به ظاهر با ارزش هستند. دنیایی که ملاک سلامتی آدما رو دستگاههای رایانه ای پیشرفته تعیین می کنن و دکترها هم نتیجه ی محاسبات رو واسه مراجعین می خونن. نوار قلب پرینت شده ات رو می گیری دستت و خوشحالی که سالمی و قلبت منظم داخل سینه ات می کوبه. همه ی قلبت خلاصه می شه توی همون یه ورق کاغذ که یکسری خطهای کج و معوج روش ترسیم شده. سنجش سالم بودن آدما توی دنیای خوش نمای امروز فقط شده تعدادی آزمایش بدنی. خون سالم، قلب سالم، مغز سالم و اعضای دیگه ای که داری اگر آزمایش ثابت کنه که درست کار می کنن اونوقت ،آدم، حساب می شی. قلبت می شه اون قلبی که فقط وسط سینه هست و کسی سراغ این نمی ره که معرفت درونی یعنی چی. معرفت رو خلاصه می کنن داخل همون یه تکه عضو ماهیچه ای و فکر می کنن اگر پرینتشون سلامتی رو نشون داد اونا هم قلب دارن و می تونن سالهای سال بهار زمین رو تو یه روز خاص که سرد هم نیست جشن بگیرن و برقصن.


نه به خدا اینطوری نیست. قلب با قلب فرق داره. دل با دل فرق داره. این قلبی که تو سینه ی توئه اگر درش بیارن و تو سینه ی یکی دیگه هم بذارنش بازم کار می کنه گر چه تو اون موقع دیگه مردی، تو می تونی مرده باشی در صورتی که قلبت توی بدن یه نفر دیگه هست و باز هم می شه ازش نوار گرفت.


نوار قلب تو چی بهت می گه؟ می گه سالمی؟....... فکر می کنی سالمی. سالم نیستی چون نمی تونی کسی رو دوست داشته باشی. سالم نیستی چون نمی تونی به کسی محبت کنی، چون نمی تونی از چیزایی که داری به کسی ببخشی، چون نمی تونی فصلها رو تشخیص بدی، چون نمی تونی زمستون رو بدون بخاری معنا کنی، چون نمی تونی کسی رو خوشحال کنی و حتی انقدر معرفت نداری که بتونی حرف دلت رو بخونی، حتی نیازمند این هستی که اون دل ظاهریت رو هم نوارش رو دکترا بخونن.


پس به چی چی می نازی؟.... به همین موجهای نامنظم روی یه صفحه ی سفید... برو، برو گوشت رو روی قلبی بذار که بتونی تپشش رو با خیال راحت بشنوی و آرامشت بده. دل به قلبی ببند که بدون حرف دکتر هم بتونی مختصات موجهاش رو بخونی. دل به قلبی ببند که بتونی با بقیه هم تقسیمش کنی و با تقسیم شدنش تکه تکه نشه بلکه بزرگتر بشه.   


اون قلبی که تو سینه داری یه بار بیشتر متولد نمی شه و اونم فقط با به دنیا اومدنت. سلامتی خوبه ولی نه به قیمت اینکه به یه پرینت محدود بشه. اگه قلبت رو شناختی، اگر به صحرای عرفه ی دلت رفتی و عارف به قلبت شدی اون وقت می تونی مثل خورشید توی شب یلدا متولد بشی. هر شبت می تونه یه شب یلدایی باشه که خوش رنگ تر از هندوونه هاییه که قرمزیشون رو واسه ی میلاد خورشید به تو تقدیم می کنن. این هندوونه ها کارشون این نیست که توی یه شب خاص لذتت رو با پر کردن شکم تکمیلش کنن بلکه خوب که نگاهشون کنی دنیایی فراتر از قرمز بودن داخلشون می بینی که راز دار هسته هاییه که یه جا جمع شدن و هر کدومشون می تونن تو دل خاک فرو برن و خدا رو تسبیح کنن و به کمال برسن و جدیدی رو بوجود بیارن تا این جدیدها تو ی یه شبی مثل شب یلدا یادآور این باشن که توی قلب هر چیزی خدا نمود داره و خونه کرده حتی اگه سنگی نباشه و حتی اگر وسط سرمای زمستون باشه. حتی می شه هندوونه ی یلدا رو مثل گل برش زد و از داخلش پرینتی متفاوت با همیشه درآورد.


نویسنده : اسی

86/10/30 ::  10:7 صبح

روستای لایزنگان

 این روستا در استان فارس قرار دارد .

اب وهوا در این روستا در فصل زمستان

بارانی وبرفی است ودر فصل تابستان هوا نسبتا خنک است.

مردم انجا مهمان نوازند واز مهمانانی که

 در تابستان به انجا می ایند به خوبی پذیرایی می کنند وبه خوبی با انها رفتار می کنند.

دراین روستا مکانهای دیدنی زیادی وجود دارد .غارها و چشمه ها بسیار زیاد است .

 محصولات روستا عبارتند از(بادام-گردو-الوزرد-هلو-پرتقال-نارنگی-توت

گوجه درختی و...)

حیوانات زیادی از جمله  خرگوش-اهو-

پلنگ-بزکوهی و ....وجود دارد.

حتما در ایام تعطیل سری به این روستا بزنید.

1.layzangan


نویسنده : اسی

<      1   2      
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها :: 
3930


:: بازدید امروز :: 
12


:: بازدید دیروز :: 
0


:: درباره خودم ::

www.m-a.com
اسی
وبلاگ بسیار خوبی است

:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ :: 

www.m-a.com

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: مطالب بایگانی شده ::

زمستان 1386